بسم الله الرحمن الرحیم
آنچه که خوب بودیم، مرا بشنو از دورهای عمیق و فواصل پیدا که مکان این است و جانِ من در حال زیستن، هر روزِ باقی
عمرش را به روز می سپارد و تورا زیر باران خبری نیست.
در هر پیجش کاغذها پری زاده ای نو، پا به عرصه ی حقیقت می نشاند که سخت این چشم ها را در خود حبس کرده است.
زنجیرهای این اطاق، به پایم بسته می شوند و من مثل همیشه بی صدا در خود ادامه می دهم. نقل قولی که هرگز از یاد نمی برم تماما در من تکرار می شود. آسمان و پرندگان مرا برای باری دیگر که فراموش کرده ام چندمین روز است. در آن زمان غرق می کنند توانسته ام فرمان فراموشی را در جایی به دستان خرگوش های شهرمان بسپارم و تاج زندگی را به این محل،
درست درون سینه ام أعطا کنم و شبها برایشان کلامی ندارم که فقط می بویند و می گیرند و می کَشند و ما می خوانیم و هر چه دردناک باشد خواهم گفت نقطعه ای امن ما شب هایمان خواهند بود
من فراموش کرده ام خرگوش های بی جان کوچه را آن هنگام که با سایه هایشان می خواندند و نمی دیدند و بی صدا سر پر بالشت خود فرو می بردند،پرندگان بال هایمان را بریدند و خویش را آفرید ترشه برای من می شود تلفیقی و نوشته هایی که به
هایمان را بریدندو خویش را آفریدند،برای من می شود تلفیقی ازنوشته هایی که به دستتان نرسید و پرواز احساساتمبه دنبال قلب پرنده اپتدای آن بود.
وات ساپ سفارش کتاب09903494852 - وات ساپ مدیر انتشارات09177023175 - دفتر انتشارات 07132249317